اخبار فناوری اطلاعات
چرا توماس ادیسون برای نشان دادن اختراع خود جان یک فیل را با جریان الکتریسیته گرفت؟
در اواخر دهه ۱۸۸۰ میلادی، تمدن بشری همچنان در تاریکی به سر می برد؛ در آن دوران، لامپ های گازی نخستین و اصلی ترین منبع نور به شمار می رفتند و الکتریسیته پدیده ای نوین و لامپ های حبابی ابتکاری جدید محسوب می شدند و مهندسان هم بر سر تعیین استاندارد اصلی توزیع الکتریسیته که مسیر آینده بشریت را تعریف می کرد با مشکل روبرو بودند.
در آن زمان دو استاندارد اصلی در این رابطه وجود داشت: جریان متناوب (AC) و جریان مستقیم (DC). بعدها در آنچه تحت عنوان «جنگ جریان ها» از آن یاد شد، طرفداران هر استاندارد، آن را نسبت به دیگری ایمن تر و کارامدتر می دیدند و با یکدیگر به بحث و مناقشه در این باره می پرداختند. در یک سوی این میدان ادیسون و استاندارد DC قرار داشت و در طرف دیگر جرج وستینگ هاوس که از طرفداران سرسخت استاندارد AC بود.
جریان های الکتریکی DC در بردهای کوتاه عملکرد خوبی دارند. در واقع اگر به برچسب بسیاری از قطعات الکترونیکی درون منزل خود نگاه کنید درخواهید یافت که از استاندارد DC پشتیبانی می کنند. اما این جریان در مسافت های طولانی کارایی خود را از دست می دهد و در نتیجه شرکت های فعال در حوزه برق به سختی می توانند آن را از خطوط برق چند کیلومتری انتقال دهند.
از طرف دیگر انتقال جریان AC از طریق خطوط برق مقرون به صرفه تر است و به همین دلیل این جریان بعد از طی کردن مسافت های طولانی، برای مصارف خانگی در قسمت پریز یا همان خروجی به DC تبدیل می گردد.
در آن نبرد، AC برنده بلامنازع بود اما این موضوع ادیسون را از راه اندازی یک کمپین تبلیغاتی علیه وستینگ هاوس و استاندارد مذکور باز نداشت. کار به جایی رسید که ادیسون حیوانات را گرد هم می آورد و پیش روی روزنامه نگاران جریان متناوب را از بدن آنها عبور می داد تا نشان دهد که AC به مراتب از DC خطرناک تر است.
ظاهرا پس از اتمام یافتن منازعه میان طرفداران AC و DC، این دانشمند تصمیم می گیرد به امید مجاب کردن عموم مردم در مور ایمنی و برتری استاندارد DC آخرین تیر ترکشش را نیز رها کند. گفته می شود که هدف ادیسون انجام یک آزمایش قابل توجه در انظار عموم بود که نقل شدن داستان آن در روزنامه ها و نشریات می توانست از گسترش استاندارد AC پیشگیری کرده و در مقابل DC را به جریان آینده بدل نماید.
در داستان های نقل شده از آن دوران آمده که در ادامه ادیسون هدف خود را در تاپسی عملیاتی یافت؛ یک فیل خطرناک متعلق به سیرک که برای مرگ آماده می شد. اما طبق معمول همیشه، شرایط آنطور که انتظارش می رفت، نبود.
زندگی تاپسی صد سال پیش در مقابل چشمان جمعیتی که برای یک آزمایش علمی گرد هم آمده بودند به انتها رسید.
نگاهی به واقعیت؛ از آسیا به آمریکا
زمانی که تاپسی در سال ۱۸۷۵ میلادی در جنوب شرقی آسیا به دام شکارچیان افتاد تنها یک بچه فیل بود و سپس از آنجا به ایالات متحده آمریکا انتقال یافت و در ادامه به سیرک Forepaugh فروخته شد که در آن زمان برای خرید بهترین و با هوش ترین فیل ها با سیرک Barnum & Bailey رقابت داشت.
تاپسی چندین بار به افراد مختلف فروخته شد و تحت آموزش مربیان گوناگون قرار گرفت، اغلب این مربیان اما از شیوه هایی برای تعلیم حیوان استفاده می کردند که امروز نوعی بدرفتاری علیه آنها محسوب می شود.
حتی گفته می شود که دم این حیوان به خاطر ضرباتی که به بدنش وارد آمده بود، از آن جدا شد. سال ها گذشت و تاپسی به خاطر بدرفتاری هایی که با آن می شد صبوری خود را از دست داد و کم کم به یک حیوان کم طاقت با روحیه تهاجمی بدل گردید.
در سال ۱۹۰۲ میلادی، شخصی به نام جیمز فیلدینگ بلانت تاپسی را با سر داغ و آتشین سیگار خود سوزاند و حیوان هم که از این حرکت آزرده خاطر شده بود به او حمله کرد و جانش را گرفت. با این همه، مالکان تاپسی او را ارزشمندتر از آن می دیدند که به خاطر چنین اقدامی مجازاتش کنند و همچنان از این حیوان خشن در نمایش های خود استفاده کردند و از کشته شدن آن مرد به عنوان ابزاری برای تبلیغ وحشی بودن این فیل بهره برداری کردند.
عاقبت تاپسی در لونا پارک کانی آیلند واقع در نیویورک دچار جراحت شد. این حیوان یکی از جاذبه های اصلی لونا پارک محسوب می شد و به نوعی، از مشاهیر قلمرو حیوانات به شمار می رفت. در برهه ای، حتی مالکان تاپسی از آن به عنوان ابزاری برای تخلیه مصالح ساختمانی در پارک استفاده می کردند و در این حین نیز آسیب های جسمی زیادی را به این حیوان بیچاره وارد کردند.
زمانی یکی از مالکان تاپسی که بیش از حد مشروبات الکلی مصرف کرده بود و کاملا مست شده بود، سوار بر این فیل بخت برگشته وارد خیابان های شهر شد و رعب و وحشت عجیبی را میان شهروندان و حتی نیروهای پلیس ایجاد کرد اما آنجا هم خطای انسان به پای این حیوان نوشته شد و چهره آن را مخدوش تر از قبل کرد.
در نتیجه مالکان تاپسی به این نتیجه رسیدند که نباید حیوانی با رفتار غیرقابل پیش بینی را بیش از نزد خود نگه دارند و پس از مذاکره با انجمن پیشگیری از ظلم علیه حیوانات تصمیم گرفتند که حیوان زبان بسته را دچار یک مرگ تدریجی در انظار عموم کنند.
در ژانویه ۱۹۰۳ میلادی، تاپسی ۲۸ ساله را در حالی که طنابی به دور گردنش بسته شده بود به فضایی با بیش از ۱۵۰۰ نفر ناظر انتقال دادند. آنها ابتدا غذایی سمی به حیوان دادند و سپس دو قطعه مسی را روی بدنش کار گذاشتند؛ یکی در پای جلویی و دیگری روی پای عقبی حیوان تا مطمئن شوند که جریان AC از تمام بدن فیل عبور می کند. مهندسانی که این آزمایش را انجام می دادند از شرکتی آمده بودند که نام ادیسون را در خود داشت.
زمانی که این افراد دکمه انتقال جریان برق را روشن کردند، بیش از ۶۰۰۰ ولت الکتریسیته از بدن تاپسی عبور کرد و او را در یک آن کشت. بعد از ۱۰ ثانیه تکنیسین ها جریان برق را قطع کردند و پس از حصول اطمینان از مرگ جانور طناب را از دور گردن آن باز کردند.
برخی مورخان اما اینطور نشان دادند که قتل تاپسی بخشی از تلاش ادیسون برای پیروزی در جنگ استانداردهای الکتریسیته بوده است. اما با یک بررسی ساده جدول زمانی وقوع این اتفاقات در خواهید یافت که مناقشه برسر برتری یک استاندارد نسبت به دیگری حدودا ده سالی زودتر از مرگ فیل اتفاق افتاده است.
این یعنی ادیسون کمترین نقش را در مرگ آن جانور داشته است و از هر جنبه ای که بنگیرید این دانشمند نقشی در مرگ تاپسی بیچاره نداشته است. گزارشات منتشر شده در روزنامه های آن دوران نشان می دهند که مهندسین برق شرکت ادیسون در آماده سازی ابزارهای اعدام نقش داشته اند اما به خاطر الحاق آن شرکت با کمپانی های متعدد و خرید و فروش های مختلفی که قبلا صورت گرفته بود مشخص نیست که آیا ادیسون خودش بخشی از آن شرکت ها بوده یا خیر.
علاوه بر این، تیم فیلمبرداری شرکتی به نام Edison Manufacturing از صحنه جان دادن آن حیوان فیلم می گرفتند و در انتهای کلیپ هم نام توماس ادیسون ذکر گردید (که می توانید با یک سرچ ساده فیلم را در فضای آنلای بیابید). اما همان شرکت بیش از ۱۰۰۰ فیلم دیگر را به نام ادیسون ساخت که کارگردانی یا نظر این دانشمند کوچک ترین نقش را در تولید آنها داشت و همین مساله نشان می دهد که این نابغه نقشی در جان دادن دردناک تاپسی نداشته است.
البته شاید هماهنگ سازی این صحنه قتل، از راه دور با ادیسون بوده و برای نمونه راهنمایی های تکنیکی لازم را در اختیار تیم اجرایی گذاشته تا قطعه های مسی را در نقطه درستی قرار دهند و شاید تصمیم گرفته که برای نشان دادن استدلال خود جان یک حیوان بیچاره را بگیرد. در هر صورت هیچ چیز با قطعیت مشخص نشده.
اما روشن است که چیزی از مرگ تاپسی عاید ادیسون نشد و AC هم به عنوان استاندارد منتخب برای انتقال الکتریسیته در سرتاسر دنیا باقی ماند. بعدها خود ادیسون نیز معترف شد که کاش از طرفداران AC بود و نامش را در تیم برنده ها ثبت می کرد.
اما علیرغم شکست فرضیه ادیسون، او همچنان یکی از نامدارترین و ماندگارترین شخصیت های تاریخ بشر است.
Matin.Co