سیستم‌های هوشمند مدیریت تصمیم‌گیری

تمامی سیستم‌هایی که شرکت‌کنندگان فعالی در تصمیم‌سازی کسب‌وکار هستند، به چند درجه تقسیم می‌شوند.

به واقع منطق موجود در سیستم‌های کسب‌وکار، سطح مشخصی از “هوشمندی” را ناشی می‌شود و سپس منطق تصمیم‌گیری استفاده شده، توسط کاربران تقویت می‌شود – که به عملیات کسب‌وکار هوشمند منجر می‌گردد.
بنابراین اگر می‌خواهیم کل عملیات کسب‌وکار را هوشمندتر کنیم، بایستی روی تصمیم‌سازی در سراسر سیستم و کاربرانشان تمرکز کنیم.

مدیریت تصمیم در کسب‌وکار به صراحت به دنبال مشخص نمودن و بهبود دادن تصمیمات عملیاتی است و به منظور خودکارسازی آن ها، در سطح وسیعی از تکنولوژی های پیشرفته مدیریت تصمیم، مانند مدیریت قوانین تجارت، آنالیز و بهینه سازی پیشرفته، استفاده شده است.

همان‌گونه که ما در طول سال‌ها به دنبال خودکار نمودن عملیات کسب‌وکار بوده‌ایم، با منطق تصمیم‌گیری غیرقابل مدیریت و برنامه‌ریزی نشده‌ای، آنها را تبدیل به سیستم‌های تجاری کردیم و در عین حال مانع پیشرفت آنها شدیم.

به علاوه، مورد بدتر این بود که تصمیمات به صورت رسمی درون سیستم مدل‌سازی و پیاده‌سازی نشده بودند و بعضی تصمیم‌سازی‌های بحرانی اما عادی، به کاربران کسب‌وکار سپرده می‌شدند.
بنابراین تلاش‌ها برای خودکارسازی ناقص انجام می‌گرفت و دو اتفاق رایج می‌افتاد:

۱- منطق تصمیم‌گیری توسط اپراتورهای ماهر در سیستم‌های تجاری در داخل کُد گنجانده می‌شد.
۲- یا سیستم‌های کسب‌وکار را به منظور دریافت تصمیمات کسانی که می‌توانستند این نوع از تصمیمات را اتخاذ کنند، متوقف می‌نمودند.

در مورد اول، این سیستم‌ها نمی‌توانستند همانطور که شرایط کسب‌وکار تغییر می‌کند به سرعت تغییر کنند و در مورد دوم، این سیستم‌ها نمی‌توانستند به تنهایی اجرا شوند.

از این رو مهم است که با مدیریت تصمیم‌گیری ضمنی مقابله کنیم و تمامی تصمیمات ضمنی در عملیات کسب‌وکار را استخراج، مدل‌سازی و تحلیل کنیم.
هنگامی که تصمیم‌ها قابل مشاهده هستند، می‌توانند بهبود یافته و خودکار شوند؛ اما نباید فراموش کرد که تمامی تصمیم‌ها کاندید خودکار‌سازی نیستند، اما همه آنها کاندیدای بهبود هستند.

فرآیندهای هوشمند – سیستم های تراکنشی
اکثر سیستم‌های تجاری به سمت خودکارسازی (اتوماتیک‌سازی) فرآیندهای تجاری پیش می‌روند. منطق تصمیم‌گیری برای اتخاذ یک یا چند تصمیم اساسی عملیاتی بر طبق شرایطی مشخص لازم است – نظیر اعتبارسنجی، محاسبات یا مسیریابی -.
در سیستم کسب‌وکار ساده‌تر، منطق برنامه‌نویسی طوری نوشته شده بود که این تصمیم‌ها را خودکار کند و این برای مدتی مناسب بود.
همان‌طور که مرزهای خودکارسازی بزرگ و بزرگ‌تر شدند، منطق تصمیم در فرآیندهای تجاری خودکار نیز به تدریج پیچیده‌تر شدند.
اکنون هر زمان که محیط کسب‌وکار تغییر می‌کند، لازم است تا منطق تصمیم‌گیری کسب‌وکار نیز تغییر نماید و تلاش برای تغییر سیستم کسب‌وکار اغلب غیرعملی است.

مدیریت فرآیند کسب‌وکار، رویکردی است که اجازه می‌دهد تا سطحی از شفافیت در سیستم‌های تراکنشی وارد گردد.
در واقع، هدف این است که اجازه دهد، همان‌طور که محیط کسب‌وکار تغییر می‌کند، تغییرات سریعی بر روی فرآیندهای خودکار شده نیز اعمال شود و این امر با قرار دادن “منطق تصمیم” قابل تنظیم در پوسته فرآیند خودکار محقق می‌گردد.
این کار، موردی مانند چابکی را برای یک فرآیند مشخص و در سطحی جزئی را منجر می‌شود، اما از آنجایی که مدل تصمیم‌گیری سطح بالا برای گره زدن همه تصمیم‌ها به یکدیگر وجود ندارد، چابکی نمی‌تواند در شرایط کسب‌وکار بزرگ دیده شود.

در حالت ایده‌آل، یک مدل تصمیم‌گیری سلسله مراتبی باید به صورت موازی با تکنیک‌های مدل‌سازی معمول ساخته شده باشد.
توجه داشته باشید که تمامی تصمیم‌های تجاری که درون فرآیندها جاسازی شده‌اند به صورت صریح استخراج شده و در مدل تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند.
در واقع، نه تنها این رویکرد یک تمرکز دقیق روی تصمیم‌ها را فعال می‌کند، بلکه اجازه پیاده‌سازی دسته‌ای از تکنولوژی‌های خاص را برای مدیریت تصمیم‌گیری کسب‌وکار و مدیریت فرآیندهای کسب‌وکار فراهم می‌نماید.

داشبوردهای هوشمند – سیستم‌های هوش تجاری
اطلاعات هوشمند موجود در گزارشات و داشبوردهای کسب‌وکار به عنوان “سیستم‌های پشتیبان تصمیم‌گیری” شناخته می‌شوند.
علت این موضوع در پشتیبانی آنها از تصمیمات اتخاذ شده توسط کاربران کسب‌وکار است. نکته قابل توجه این است که طراحی و الزامات این سیستم‌ها به صورت صریح در نظر گرفته نمی‌شود.
پیاده‌سازی در این سیستم‌ها به شدت بر روی الزامات رابط‌های کاربری تمرکز دارد و به همین دلیل روی مدل‌های تصمیمات فردی یا تصمیمات ضمنی یک تیم تمرکز انجام می‌گیرد.
جای تعجب نیست که اکثر پروژه‌ها و تیم‌های نگهداری به طور مداوم در حال تعقیب مجموعه بعدی از الزامات از مجموعه بعدی از کاربران در یک بازی بی‌پایان هستند.

داشبورد و نمایش ظاهری عناصر کلیدی برای تصمیم‌گیری انسانی هستند و نیاز است پیاده‌سازی آنها بر اساس مدل‌های تصمیم‌گیری باشند. اکثر تصمیمات تاکتیکی و عملیاتی می‌توانند استاندارد شوند و به تنظیمات فردی بستگی ندارند.
در واقع یکی از اهداف اصلی اکثر سازمان‌ها این است که بتوانند تصمیمات با ثبات و با معیار‌های استراتژیک بگیرند – این تصمیمات برای حکومت، مدیریت ریسک و رعایت مقررات صادر می‌شوند.

مدل تصمیم‌گیری صریح به همه کاربران کسب‌وکار و تیم‌های عملکرد اجازه می‌دهد تا اساسی برای بحث و ساختن توافقنامه داشته باشند؛ این اساس بر چگونگی تصمیم‌سازی و اینکه چگونه همه سطوح تصمیم‌گیری می‌توانند به شاخص‌های کلیدی عملکرد و عملیات‌های تجاری گره بخورند دلالت دارد.

پرتال‌های هوشمند – سیستم‌های تجربه کاربری
پرتال‌ها (مانند سیستم‌های خویش سرویس) سیستم‌های گردش کسب‌وکار به حساب می‌آیند. آنها برای تعامل کاربران با سیستم‌ها و همچنین سایر کاربران در نظر گرفته شده‌اند.
این امر بدین سبب است که اکثر سیستم‌ها برای “پردازش منقطع” راه‌اندازی شده‌اند که در آن سیستم‌ها در فرآیندهای خودکار به سرعت تغییر می‌کنند و سپس برای ورودی کاربر متوقف می‌شوند – که در اکثر اوقات یک تصمیم است.

توجه داشته باشید که نیاز است یک پرتال طوری طراحی شود که کاربران بتوانند بهترین تصمیم را بگیرند و از آن مهم‌تر این است که این تصمیم‌ها بهتر درک شوند. در واقع بایستی سؤالات زیر مدنظر قرار داده شوند:

     -اهداف یک کاربر که تصمیم باید از آنها پشتیبانی نماید، چه چیزهایی هستند؟
     -اطلاعات موردنیاز چه هستند؟
     -تخصص یا بینش موردنیاز چیست؟

مدل تصمیم‌گیری کامل، چگونگی خودکار شدن تصمیم‌گیری را در سیستم‌های مربوط به تصمیم‌های موردنیاز کاربر نشان می‌دهد.

تصمیم‌گیری در اولویت اول
هوشمندتر شدن به عنوان یک سازمان، یک نیاز حیاتی برای سود رقابتی است. این “هوشمندی” در زندگی، در سیستم‌ها، در فرآیندها، در داده‌ها و در فرهنگ ما وجود دارد – که همه آنها تصمیمات و عملیات کسب‌وکار را پیش می‌برد. بنابراین به منظور هوشمندتر شدن، نیاز داریم که تصمیم‌گیری را در اولویت اول قرار دهیم.

منبع: پایگاه دانش BPM رایورز


منبع : ایتنا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خدمات پس از فروش